جدول جو
جدول جو

معنی سبک کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سبک کردن(چَ / چِ یَ / یِ بَ تَ)
تخفیف. (منتهی الارب) (تاج المصادر) (دهار).
- سبک کردن راه، آسان کردن راه. (آنندراج) :
مرا و شما را سبک راه کرد
بما این ره دور کوتاه کرد.
نظامی (از آنندراج).
- سبک کردن سخن، تخفیف در کلام: و گروهی ازبهر سبک کردن سخن مکعب را کعب خواند. (التفهیم)
لغت نامه دهخدا
سبک کردن
تخفیف
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سبک کردن
اهانت
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
سبک کردن
تخفيفٌ
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
دیکشنری فارسی به عربی
سبک کردن
Light
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سبک کردن
alléger
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سبک کردن
להקל
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
دیکشنری فارسی به عبری
سبک کردن
使轻
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
دیکشنری فارسی به چینی
سبک کردن
हल्का करना
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
دیکشنری فارسی به هندی
سبک کردن
meringankan
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
سبک کردن
가볍게 하다
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
سبک کردن
облегчать
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
دیکشنری فارسی به روسی
سبک کردن
erleichtern
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
سبک کردن
полегшувати
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سبک کردن
odciążać
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
سبک کردن
aliviar
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
سبک کردن
aligerar
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
سبک کردن
alleggerire
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
سبک کردن
verlichten
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
سبک کردن
ہلکا کرنا
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
دیکشنری فارسی به اردو
سبک کردن
হালকা করা
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
سبک کردن
ทำให้เบา
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
سبک کردن
kupunguza uzito
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
سبک کردن
hafifletmek
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
سبک کردن
軽くする
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبز کردن
تصویر سبز کردن
رنگ سبز به چیزی زدن، به رنگ سبز درآوردن، کنایه از رویانیدن، کاشتن و رویانیدن گیاه، برای مثال یک زمان چون خاک سبزت می کند / یک زمان پر باد و گبزت می کند (مولوی - ۵۴۵)
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چُو پَ تَ)
برنگ سبز درآوردن:
عدل کن با خویشتن تا سبز پوشی در بهشت
عدل ازیرا خاک را می سبز چون مینا کند.
ناصرخسرو.
، کاشتن و رویانیدن. (غیاث). متعدی از سبز شدن. نهال کردن. (آنندراج) : تخضیر، سبز کردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) :
یک زمان چون خاک سبزت میکند
یک زمان پرباد وگبزت میکند.
مولوی.
هر که در مزرع دل تخم وفا سبز نکرد
زردرویی کشد از حاصل خود گاه درو.
حافظ.
، نواختن، برکشیدن. (آنندراج) :
از یک نگاه لطف مرا سرفراز کرد
چشم تو سبز کرد چو بادام تر مرا.
ملا مفید بلخی (از آنندراج).
- سبز کردن سخن و حرف، بر کرسی نشاندن حرف. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(چَهْ کَ دَ)
شتاب. تعجیل. پیش افتادن. خواستن:
بمیدان مکن درشجاعت سبق
بمجلس مکن در سخاوت شرف.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ تَ گُ تَ)
زودگذر بودن. زود تمام شدن:
سبکی کرد و (ماه روزه) بهنگام گذر کرد و برفت
تا نگویند فروهشته بر ما لنگر.
فرخی.
، تظاهر بخفت روح و سبک مغزی کردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابا کردن
تصویر ابا کردن
سر باز زدن امتناع کردن سرباز زدن ابا داشتن ابا آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبق کردن
تصویر سبق کردن
شتاب، تعجیل، پیش افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبکی کردن
تصویر سبکی کردن
حرکات سبکسرانه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثبت کردن
تصویر ثبت کردن
دفترینه کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
رویاندن، رویانیدن، رنگ سبز کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بد گفتن، لعن کردن، لعنت فرستادن، دشنام دادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد