تخفیف. (منتهی الارب) (تاج المصادر) (دهار). - سبک کردن راه، آسان کردن راه. (آنندراج) : مرا و شما را سبک راه کرد بما این ره دور کوتاه کرد. نظامی (از آنندراج). - سبک کردن سخن، تخفیف در کلام: و گروهی ازبهر سبک کردن سخن مکعب را کعب خواند. (التفهیم)
تخفیف. (منتهی الارب) (تاج المصادر) (دهار). - سبک کردن راه، آسان کردن راه. (آنندراج) : مرا و شما را سبک راه کرد بما این ره دور کوتاه کرد. نظامی (از آنندراج). - سبک کردن سخن، تخفیف در کلام: و گروهی ازبهر سبک کردن سخن مکعب را کعب خواند. (التفهیم)
رنگ سبز به چیزی زدن، به رنگ سبز درآوردن، کنایه از رویانیدن، کاشتن و رویانیدن گیاه، برای مثال یک زمان چون خاک سبزت می کند / یک زمان پر باد و گبزت می کند (مولوی - ۵۴۵)
رنگ سبز به چیزی زدن، به رنگ سبز درآوردن، کنایه از رویانیدن، کاشتن و رویانیدن گیاه، برای مِثال یک زمان چون خاک سبزت می کند / یک زمان پر باد و گَبْزت می کند (مولوی - ۵۴۵)
برنگ سبز درآوردن: عدل کن با خویشتن تا سبز پوشی در بهشت عدل ازیرا خاک را می سبز چون مینا کند. ناصرخسرو. ، کاشتن و رویانیدن. (غیاث). متعدی از سبز شدن. نهال کردن. (آنندراج) : تخضیر، سبز کردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) : یک زمان چون خاک سبزت میکند یک زمان پرباد وگبزت میکند. مولوی. هر که در مزرع دل تخم وفا سبز نکرد زردرویی کشد از حاصل خود گاه درو. حافظ. ، نواختن، برکشیدن. (آنندراج) : از یک نگاه لطف مرا سرفراز کرد چشم تو سبز کرد چو بادام تر مرا. ملا مفید بلخی (از آنندراج). - سبز کردن سخن و حرف، بر کرسی نشاندن حرف. (آنندراج)
برنگ سبز درآوردن: عدل کن با خویشتن تا سبز پوشی در بهشت عدل ازیرا خاک را می سبز چون مینا کند. ناصرخسرو. ، کاشتن و رویانیدن. (غیاث). متعدی از سبز شدن. نهال کردن. (آنندراج) : تخضیر، سبز کردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) : یک زمان چون خاک سبزت میکند یک زمان پرباد وگبزت میکند. مولوی. هر که در مزرع دل تخم وفا سبز نکرد زردرویی کشد از حاصل خود گاه درو. حافظ. ، نواختن، برکشیدن. (آنندراج) : از یک نگاه لطف مرا سرفراز کرد چشم تو سبز کرد چو بادام تر مرا. ملا مفید بلخی (از آنندراج). - سبز کردن سخن و حرف، بر کرسی نشاندن حرف. (آنندراج)